خاطرات شیرین زندگی کودکانه

ساخت وبلاگ

1.مدل جنتلمن( از نوع woman): (مدل خودم ^-^) خدا رو شکر بین این همه مدلای عجیب

و غریب یه عده از دخترا (که واقعا معدودن) هم هستن که علاوه بر اینکه مد روز وتحصیل

کرده هستن!! خودشونو گم نکردن و فارق ازسرگرمیهای الکی تو زندگی دنبال پیشرفتن.!!

2.مدل نازنازی: این مدل کارو زندگیشون با دوستا بیرون رفتن و تلفن و چته و تا 50 سالگی

تو اتاقشون عروسک نگه میدارن فعالیتهاشونم شامل خریدن هر چیز مد روزو به باد دادن

پولای باباجون هست.

خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : طنز, انواع دختر, نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 1044 تاريخ : پنجشنبه 24 مرداد 1392 ساعت: 23:05

1- همیشه از بچگی یه موضوعی برام سوال بوده

این چوب بستنی ها هست که دکترها می کنن تو حلق مریض، کیم هاش رو کی خورده!؟

2- همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن. برای جبران کارهایی که خودشون نتونستن بکنن

3- تنها کسی که اگر با دسته گل برود خانه سرزنش می شود دختر گل فروش است

4- رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : بخوان, بخند, نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 1106 تاريخ : يکشنبه 13 مرداد 1392 ساعت: 13:22

سلام دوستان گلم داشتم وب گردی میکردم که یهو متوجه این مطلب شدم تعجب کردم خدایش برای جالب هم اومد این خبر خیلی مهم و واقعی هستش من که باور نمیشه اینجور ادما هم پیدا بشن خدا به دادا پدر مادرش برسه بخونید و نظرتونو برایم بگید خوشحال میشم؟

 

عکس تجاوز پسر 7 ساله تهرانی به دختر 18 ساله!

وقتی دلیل آن همه بیتابی و درد را پرسیدم, با نگاهی که شادی فرسنگها از آن فاصله داشت گفت: «باورتان میشود کودک هفت ساله به جرم مزاحمت برای نوامیس محاکمه شود؟ پسرم ساسان زندگی ما را سیاه کرد. او بچه آدم نیست، بچه شیطان است. دیگر حاضر نیستم حتی یک روز او را نگه دارم. هیچ شباهتی با بچه های عادی ندارد. »و بعد که آرامتر شد، تعریف کرد:

خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : تجاوز پسر ۷ ساله تهرانی به دختر ۱۸ ساله!, نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 1818 تاريخ : چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت: 16:57




یه روز خواهرم اینا با بابام اینا رفته بودن بیرون . بابام هم راننده بوده. توجاده یه نفر میاد از سمت راست سبقت میگیره.شوهر خواهرم میگه اوه اوه این دیگه از ما هم خر تره!!!
زی زی گولو

وسطای سال تحصیلی بود که من بچه های سرویسمونو بستنی مهمون کردم میدوستم رانندمون از بستنی خیلی بدش میاد و نمیخوره بره همین براش نخریدم وقتی اومدم به بچه ها بدم به راننده سرویس گفتم ببخشید چون میدونم دوس ندارید شما رو آدم حساب نکردم.بنده خدا مونده بود چی بگه.منم که دیگه تا آخر سال روم نمیشد بهش نگا کنم.هر وقت منو میبینه میگه گل دختر بازم نمیخوای منو آدم حساب کنی؟؟!!!
گل دختر از کرج

خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : سوتی های خنده دار ایرانی, نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 1340 تاريخ : چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت: 15:46

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم كه میام تا قلبمو با

 

تمام وجودم تقدیمت كنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.

خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : قلب, نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 852 تاريخ : پنجشنبه 3 مرداد 1392 ساعت: 18:09

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : داستان غم انگیز, نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 934 تاريخ : پنجشنبه 3 مرداد 1392 ساعت: 17:53